"موسسه امر به معروف و نهي از منكر يعني همان كاري كه روحانيون باید انجام دهند ولي با تشكيلات.تا حالا هم امر به معروف و نهي از منكر ميكردند ولي به وسيله منابر و سخنرانيها و مقالات كه يك كار ناقصي بود. اين كار ميخواهد به صورت يك تشكيلات منظم دربيايد كه تمام مملكت را بپوشاند. اصلا امر به معروف بايد كلاس داشته باشد افرادي آموزش ببينند، هركسي كه چهارتا منبر ياد گرفت به خودش حق ندهد كه برود امر به معروف و نهي از منكر بكند. آن كسي كه ميخواهد امر به معروف و نهي از منكر كند بايد كلاس ببيند و ياد بگيرد و براي اين كار مجاز باشد و محدود باشد به طوري كه آن فرد ميتواند در يك رشته امر به معروف كند و نه رشته ديگري. از حد خودش تجاوز نكند. بعلاوه همه مراكز امر به معروف و نهي از منكر كه بايد تمام كشور را بپوشاندبا يكديگر در ارتباط باشند و از يك مركز دستور بگيرند و يك نوع هماهنگي و پرورش ديني و مذهبي وجود داشته باشد."

آینده انقلاب اسلامی...شهید مطهری

بعدالتحریر۱: منظور از "امر به معروف" تو عنوان به معنی سازمانیه که الان موجوده نه به معنای فلسفه و ماهیت امر به معروف

بعدالتحریر۲: نیاز به توضیح نیست که کارهای مثبت "امربه معروف" قابل کتمان و انکار نیست

بعدالتحریر۳: با توجه به اینکه همه دوستان عملکرد این سازمان رو تو سالهای اخیر دیدن نیازی به ذکرش ندیدم

بعدالتحریر۴:پریروز دم در مسجد محل علی پورمند رو دیدم. مسئول دلاور و خستگی ناپذیر بسیج پایگاه علی اکبر که به همراه تعدادی از نوجوانان و جوانان عازم اردو به یکی از روستاهای لاریجان بودن. تن همه لباس فرم مقدس بسیجی و دست همه کلاش.جدا از اینکه خاطرات گذشته برام زنده شد با خودم فکر میکردم از ده سال پیش که این برنامه ها رو داشتیم تا حالا شرایط عوض نشده که همچنان همونطور عمل میکنیم؟ پس صحبتهای آقا و جنگ نرم چی؟ اردوها و رزمایش های جنگ نرم و سایبری و ماهواره ای کی قراره راه بیافته؟ وحید جلیلی: رجز جنگ نرم را با چه واژه هایی باید سرود؟کرار و s۳۰۰ و یا... 

بعدالتحریر۵: دایی محمود! جمعه شب چقدر فحش شنیدن از آدم های لمپنی که تو عمرشون ۵ تا کتاب نخوندنو به شما میگفتن بی فرهنگ! شیرین و دلچسب بود. بهتر از این نمیتونستی برادر شهید بودنت رو ثابت کنی.

بعدالتحریر۶: در جبهه قلب می سوزد، اشک می جوشد، وجود خاکستر می شود و تنها احساس سخن می گوید...اینجا کسی چیزی نمی خواهد، انتظاری ندارد و ادعائی نمی کند...

بعدالتحریر۷: گاهی اوقات می بینیم که فحش دادن هم بسیار رایج میشود و ما به حضراتی که دچار مشکل هستند فحش های بسیار بدی میدهیم.هیچ توجیهی هم برای این کارها وجود ندارد.سب و فحش دادن به شیعه در فقه هزار و چندصد ساله ما به طور یقین حرام اعلام شده است. بعضی از فقها گفته اند اگر به شما فحش داد میتوانید همان فحش را به او برگردانید و بعضی ها حتی همین اجازه را هم نمیدهند . اما اینکه ما در ابتدا به افراد فحش بدهیم هیچ کس از فقهای شیعه آن را جایز نشمرده. ما بر چه اساسی این کار را میکنیم. در ایام اغتشاشات بعد انتخابات شب همان دوشنبه ای که راهپیمایی معروف سبزها برگزار شدمن به خیابان های تهران رفتم .البته لباس طلبگی را درآوردم والا که برنمی گشتم! البته بازهم چند نفر مرا نشان کردند که بزنند .همین ریش و انگشتر عقیق برایشان کافی بود. بهرحال یکی از برادرهای لباس شخصی مرا نجات داد و ترک موتور خود نشاند.یک چماق هم داد دست من و گفت: هر کدام از این سه نقطه های سه نقطه شده را که دیدی بزن سه نقطه شون رو سه نقطه کن! البته او همه این جاخالی ها را پر میکرد و میگفت! یک جایی بالاتر از خیابان مطهری رفتیم خیابان ولیعصر را بسته بودند و یکی از فرعی های کناری برای دسترسی محلی باز بود. این برادران محترم همان فرعی کناری کوچک را نیز بستند. زیرا خانه ای که اسمش را ستاد گذاشته بودند و محل اجتماع خودشان بود آنجا بود. بی خود و از روی اطلاعات بازی آنجا را هم بستند. بعد هم به یکی از ماشین های که قصد داشت رد شوداجازه ندادند. شب بسیار بدی بود. عده ای از پشت بام های اطراف الله اکبر می گفتند و وضع بدی در ولیعصر حاکم بود. این شخص که می خواست به خانه خود برود با یک حالت ناراحتی دنده عقب گرفت و رفت.آن برادر بسیجی به من گفت حاجی میدونی چرا اینجوری کرد؟ گفتن نه. در جواب یک تحلیل ارائه داد راجع به کیفیت تولد این آدم و وضعیت مادرش! یک چنین تهمتی را براحتی بر زبان می آورد. ما همانجا ایستاده بودیم که دیدیدم از پشت بام ها صدای مرگ بر بسیجی شروع شد. حضور این برادران لباس شخصی هم بسیار تحریک کننده بود. ۸ نفری با چماق وسط خیابان ایستاده بودند و در پاسخ الله اکبر آنها می گفتند خامنه ای رهبر! شخصی از بالای پشت بام یک پاره آجر سمت این دوستان پرتاپ کرد که بسیار هم خطرناک بود. اینها هم رفتند تمام شیشه های آن ساختمان را پایین آوردند! حالا از کجا معلوم کسی که پاره آجر انداخت خانه اش در این ساختمان باشد.آن شخص در همه واحدهای این ساختمان هم که مسکن ندارد بلکه در یکی از واحد ها مینشیند. از همه مهمتر اگر پاره آجر بیاندازد مگر ما باید این نتیجه را بگیریم که شیشه خانه او را بشکنیم؟ به چه مجوزی؟ نزدیک سحر بود که من برگشتم و پیش خودم فکر میکردم خدایا تو برای چی باید ما را یاری کنی؟ آخه ما که چیزی را رعایت نمیکنیم. زبان و دست مان رهاست. دریغ از یک ذره تقوا.اگر قرار است آنها به خاطر نفس خود بجنگند ما هم بخاطر نفسمان بجنگیم پس فرق ما با آنها چیست؟ (حجت الاسلام همازاده شماره ۴۹ نشریه راه ص ۱۱۶)

بعدالتحریر۸: خوش آمدی دلاور...سالارو عشقه!

          

بی ربط نوشت: ما اسیر جبر عشقیم ای خرد معذور دار... عاقلان مستانه گفتند اختیاری داشتیم