سند راهبردی برای این روزهای دوستان حزب اللهی یا چکار کنیم که به روزمرگی دچار نشویم
اختصاصی: مهدی هاشمی رفسنجانی پس از اختلاف با دخترعمویش، با نفیسه اشراقی ازدواج کرد و باجناق محمدرضا خاتمی شد.
وحید جلیلی:
مسئلهي مشترك
سؤالي كه همه جا مطرح است اين است كه «چه باید كرد؟»، «راهكار اجرایی چیست؟»، «ما نیرو داریم، امكانات داریم، اما چه باید بكنیم؟» در برابر این سؤالات یك راه این است كه بگوییم بیایید این كار را بكنید و هر كسی به فراخور حالش یك پیشنهادی ممكن است بدهد و انجام شود یا نشود، نتیجه بدهد یا ندهد.اما میبینیم این سؤال منحصر به یكی دو تا پایگاه نمیشود و اپیدمی است. یعنی شما چه در تهران باشید، چه در مشهد، چه در الیگودرز، چیزی است كه بین همه حزباللهیها رایج است و شاید اشتباه باشد كه با یكی دو پیشنهاد بخواهید معضل را برطرف كنید. باید فكر كنیم چه شده است كه نیرو هست، امكانات هست، زمینه برای كاركردن هست ولی همه كاسه «چه كنم؟ چه كنم؟» به دست گرفتهاند. یعنی یك مقدار عمیقتر و ریشهایتر باید به موضوع نگاه كنیم.چه میشود كه ما دهها هزار پایگاه و جلسه و تشكل و تجمع منتسب به انقلاب و ولایت و حزبا... و امثال اینها داریم و سالانه صدها میلیارد تومان پول دارد به نام فرهنگ خرج میشود، اینهمه هم وقت گذاشته میشود، ولی اوضاع این است كه هست یعنی جماعتی كه كمّاً و كیفاً از ما كمترند، میشوند علمدار فرهنگ و علم و هنر در این كشور و ما همیشه در موضع انفعال و ضعف قرار میگیریم. این یك سؤال جدی است كه باید به آن توجه كنیم. شما تنها 36 هزار پایگاه بسیج در كشور دارید جدای از جلسات و مجامع مستقلی كه وجود دارد. ما به این مسئله میخواهیم توجه كنیم.
كار فرهنگی حزباللهی اولاً معطوف به جامعه است و صرفاً به حوزه مسائل فردی معطوف نمیشود. چقدر حركت فرهنگی ما توانسته ساختارها را جابهجا كند؟ نه اینكه فقط رفتارهای چند نفر را عوض كند! دوم اینكه یك «حركت» است و معطوف به «حفظ» نیست كه فقط میخواهد این باشد كه وضع جامعه ما از این بدتر نشود، نمیخواهیم هیچ تحول مثبتی در جامعه ایجاد كنیم. میگوییم همین كه هست خوب است. فقط یكسری ظواهر بیشتر رعایت شود دیگر خوب است. یكسری چیزهایی را به دست آوردیم و حالا میخواهیم حفظ كنیم! نه؛ تفكر انقلابی معطوف به حركت وآینده است.پس حركت فرهنگی حزباللهی، ابزارش فرهنگی است و نه اهدافش؛ بلكه اهدافش خیلی عینی و اجتماعی و حتی اقتصادی هم میتواند باشد؛ یعنی باید باشد. نمیتوانی بگویی كار فرهنگی خودش هدف است، بلكه باید در خدمت جامعه باشد كه حتی اقتصاد جامعه هم اصلاح شود. باید در خدمت این باشد كه ساختار طبقاتی هم به آن سمتی برود كه اسلام میخواهد و یك مقدمهای باشد برای حركت. مثل همان كار فرهنگی كه امام كرد. امام كار فرهنگی كرد؛ نظریه ولایت فقیه داد، نیرو پرورش داد و... به همراه عدهای دیگر كه با امام بودند، سعی كردند آن اسلام انقلابی را از زیر آوار اسلام فردی و عبادی در بیاورند. یك حركت فرهنگی انجام شد كه به دنبالش یك حركت وسیع اجتماعی به نام انقلاب اسلامی اتفاق افتاد. ما هم امروز باید با یك چنین دیدی حركت بكنیم. ما میخواهیم یك حركت فرهنگی راه بیندازیم از لحاظ فكری، از لحاظ هنری، از لحاظ خبری كه به دنبالش یك اتفاقی در جامعه بیفتد و یك تحول در جامعه صورت بگیرد.اگر میخواهیم از امكاناتمان درست استفاده كنیم باید دوباره اهدافمان را تعریف كنیم، انگیزههایمان و مبانیمان را دوباره تعریف كنیم تا این مبانی را هم خوب بتوانیم به كار بریم. اگر یك گرگی دنبال شما بكند آن موقع میفهمی كه چقدر قدرت دویدن داری. آن گرگ دنبال ما نكرده است. اگر قله را جلوی چشمت ببینی آن موقع عزمت را جزم میكنی كه این دامنهها را هر چه سریعتر طی بكنی، ولی ما اصلاً به قلهای نگاه نمیكنیم. باید آن جامعه مطلوب دوباره برایمان تعریف شود. بعد بر اساس آن خواهیم دید كه اگر امكانات هم نداشته باشید، از هیچ، امكانات میسازید. به قول يكي از بزرگان: «یعنی وضع از زمان طاغوت هم بدتر شده است؟ قبل از انقلاب ما چطور كار میكردیم. با آن سیستم پلیسی كه مواظب بود ما كار نكنیم و هیچ امكانات نداشتیم كلی كار میكردیم. اعلامیه امام شب میآمد، فردا صبح تمام كشور پخش میشد بدون امكانات؛ یعنی امكانات شما از آنها هم كمتر است؟!»

روش كار
وقتی میگوییم «جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی» یعنی ما به این مقوله در گسترهاش نگاه میكنیم. وقتی میگوییم «جبهه» این جبهه یعنی چه؟ در جبهه نظامی آیا فقط تكتیرانداز هست؟ یا همه بیسیمچی هستند؟ یا همه تخریبچی هستند؟ یا همه فرماندهاند؟ یا همه در اطلاعات عملیاتاند؟ یا همه آشپزند؟ یا همه رانندهاند؟ نه! یك جبهه است. این جبهه هم به رزمنده نیاز دارد، هم به راننده، هم به آشپزخانه، هم به بیسیمچی، به همه اینها نیاز هست. این میشود جبهه فرهنگی. در ما چنین اتفاقی نیفتاده است، چون اصلاً جبهه نیستیم. سیهزار تا سنگر است بدون هیچ ارتباطی با هم، بدون فرماندهی مشترك، بدون وجود بیسیمچی، بدون حضور دیدهبان!
«آقا» مثلاً میآید میگوید سال امام علی«ع»، میگوید مبارزه بیامان با فقر و فساد و تبعیض، همین بچههایی كه در این جمع نشستهاند هر كدام یك حركت را بگویند كه در این زمینه انجام دادهاند. هشت ماه هم گذشته است. با حرف و ادعا و ظاهرسازی كه چیزی درست نمیشود.اگر خودمان را تنها حس كردیم، مجبور میشویم كه همدیگر را پیدا كنیم و دست نیاز به سوی همدیگر دراز كنیم. آن موقع «تعاونوا علی البر و التقوی» اتفاق میافتد و گرنه «ان الانسان لفی خسر» یعنی تا آن «تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر» توی ما بهوجود نیاید، این دهها هزار پایگاه فرهنگی كه در كشور وجود دارد كما كان در خسران خواهند بود.نگاه باید جبههای باشد، اگر میخواهیم در یك پایگاه كوچك در روستای دورافتاده هم فعالیت كنیم ابتدا باید یك نگاه جبههای به وضعیت نظام و انقلاب و جامعه داشته باشیم. كسی نمیتواند بگوید كه آقا من چه كار دارم به وضع جامعه! من میخواهم كار فرهنگیام را بكنم، همین یكی از مشكلاتمان است. شما بدون اینكه كوچكترین تحلیلی از مسائل جامعه و جهان داشته باشی میتوانی كار فرهنگی بكنی! چرا؟ چون یك كلیشههای مشخصی دارد. كار فرهنگی یعنی اینها! من بعضی از نمونههایش را نوشتهام این گزارشهایی است كه برای یكی از نهادها آمده بود. شهرستانهای مختلف گزارش داده بودند كه مثلاً ما چه كار كردهایم؛ شركت در غبارروبی مساجد، غبار روبی مزار شهدا، شركت در جشن نیكوكاری، شركت در راهپیمایی 22بهمن، شركت در مراسم 13آبان، شركت در مراسمدرختكاری، اجرای مراسم صبحگاهی، نمایشگاه كتاب و...شهر دیگر: تهیه و نصب روزنامههای دیواری، مراسم شبی با قرآن، آذینبندی واحدهای فلان، پخش سرود، برگزاری سخنرانی یكی از برادران، برگزاری مسابقه دو، اجرای جنگ شادی، مسابقه فوتبال گل كوچك، اجرای مراسم جشن فلان، برگزاری دعای توسل و … همه شهرها همینطور مشابه بود!
سه حلقه در جبهه فرهنگی........"ما باید مصرف فرهنگی حزبالله را بالا ببریم"
اگر بخواهیم بحث را یك مقدار كاربردیتر بكنیم و به واقعیت نزدیكتر، شاید بتوان در این تقسیمبندی بیان كرد كه ما سه حوزه برای كار فرهنگی در نظر میگیریم: «تولید»، «توزیع»و«مصرف». اگر بهترین تولیدات را هم داشته باشیم ولی مصرف وجود نداشته باشد به درد نمیخورد، اگر ما مصرف فرهنگی داشته باشیم ولی تولید فرهنگی صورت نگیرد یا تولید وجود داشته باشد ولی به دست مصرف كننده نرسد و توزیع نشود، جواب نمیدهد. یكی از كارهایی كه ما باید بكنیم این است كه ببینیم مركز تولیدات فرهنگی ما كجاست؟ اینها همه در ذیل آن بحث اول معنا پیدا میكند یعنی بدون آن بحث، اصلاً تولیدات فرهنگی معنای دیگر پیدا خواهد كرد.الآن مد شده در هر پایگاهی یك مجله در میآورند. چقدر هم روی اینها سرمایهگذاری میشود! در بیلان كار هم مفصل میتوان روی آن مانور داد؛ 400نشریه مال فلان نهاد، 500 نشریه مال فلان جا و... شمایی كه این نشریه ضعیف را با این هزینه تولید میكنی و انتظار هم داری كه مخاطبت بخواند، خودت چقدر قویترین مجلهای كه توسط بچه حزباللهیها در این مملكت تولید میشود را میخوانی؟! قویترین و هنریترین نشریات را نمیخوانی، بعد انتظار داری مجله ضعیف تو را بخوانند؟ بعضی وقتها لازم است بهجای اینكه ما از نقطه صفر شروع كنیم برویم متصل بشویم به یكعدهای و نیروی آنها را افزایش دهیم. نمیخواهد من یك نشریهي كشكی دربیاورم كه آیا تأثیر بگذارد یا نگذارد. پایگاه ما به عهده بگیرد مثلاً مجله كمان را در شهر توزیع كند. خیلیها حتماً اسم این نشریه را بعد از صد شماره نشنیدهاند، مجله كمان را چند نفر میشناسید؟ [یكی دو نفر!!]خب این نشریه حزباللهی است، كی این نشریه را تولید میكند؟ آقای بهبودی و سرهنگی. كسانی كه رهبری در موردشان چه میگوید؟ میگوید: «درود بر بهبودیها و سرهنگیها» این جمله آقاست در همین كتابِ «كتاب و كتابخوانی در آینه رهنمودهای مقام معظم رهبری». خب این را اكثر شما بچه حزباللهیهای بزرگترین شهر كشور بعد از تهران نمیدانید. صد شماره هم تا حالا از آن چاپ شده است. همه مطالبش هم درباره دفاع مقدس است. این نمونه خیلی كوچك است، اینكه كلی مجلات تعطیل شد بهخاطر عدم استقبال، بماند! «سوره» بهترین مثال است. سورهای كه آوینی چهار سال در نشریه سوره فعالیت میكرد و در هر شماره مقاله داشت، اوایل به عنوان نویسنده و بعد بهعنوان سردبیر، كسی نمیشناختش كما اینكه هنوز هم خیلیها نمیشناسندش به عنوان یك نویسنده و متفكر.پس در بحث «تولید ـ توزیع ـ مصرف» گفتیم، خیلی از تولیدات خوب فرهنگی الآن در جبهه فرهنگی حزب ا… دارد انجام میشود البته خیلی جای كار دارد و در خیلی از حوزهها باید كار بشود نسبت به آن چیزی كه باید و امكانش هست خیلی عقبیم ولی همین چیزی كه الآن دارد تولید میشود چقدرش مصرف میشود؟ولی آنطرف چه اتفاقی افتاده است؟ آنطرف نگاه، نگاه جبههای است و این ارتباطات دقیقاً شكل گرفته است. یك كتاب كه درمیآید تیراژش سههزارتا است يا یك نشریه تیراژش ده هزارتاست ولی همهاش فروش میرود. چرا؟ چون آنها اگر ده هزار نفر هستند اگر صد هزار نفر هستند همهشان نسبت به این قصه دغدغه دارند. یادم نمیرود، در همین مشهد در تاكسی نشسته بودم، یكی از اولین فیلمهای ایرج قادری كه از توقیف درآمده بود، در سینما اكران میشد. دو نفر كه اصلاً از تیپهای روشنفكری هم نبودند (دو تا لات بودند) با هم میگفتند كه راستی فیلم جدید ایرج را دیدی؟ گفت: نه! گفت: باید برویم، گفت: شنیدم فیلمش خوب نیست. گفت: این حرفها كدام است؟! ما باید برویم تا اینها بدانند فیلم ایرج فروش رفته است! دیدم این بچه لات، شعور فرهنگیاش از خیلی از مسئولین درجه یك فرهنگی ما بیشتر است!بهتر است از آنطرف بگویم، بعضی از مسؤلین فرهنگی ما به شدت آدمهای بیشعوری هستند. شعور مدیریتی را عرض میكنم. خیلی از اینها واقعاً ممكن است در بحث فردی آدمهای خوبی هم باشند. شما میبینید بهترین فیلمها تولید میشود، مثلاً همین بچههای آسمان، دو سال پیش در مشهد پرسیدم كسی اسمش را نشنیده بود! چون جبههای وجود ندارد، تولیدات فرهنگی روی هوا میماند. بهترین فیلم تولید میشود، بهترین كتاب نوشته میشود، همچنین بهترین رمان، بهترین مجله منتشر میشود، روی هوا میماند، چون آن كسی كه در خط مقدم هست میگوید اصلاً ما مهمات نمیخواهیم! ما آمدهایم توی جبهه برای اینكه زیارت عاشورا بخوانیم! درحالیكه توی جبهه اگر زیارت عاشورا میخواندند، به چه خاطر ارزش داشت؟ همان زمان كه یكعده داشتند توی جبهه زیارت عاشورا میخواندند پشت جبهه هم یكعده داشتند زیارت عاشورا میخواندند، گریه هم میكردند؛ آخرش هم امام را لعنت میكردند! این جلسات واقعاً بوده است. ضد انقلابهای مذهبی یا مذهبیهای ضدانقلاب و غیرانقلابی. آن زیارت عاشورای بچه بسیجیها به این خاطر ارزش داشت كه بعدش «عملیات» بود، بعدش اثبات میكرد والاّ زیارت عاشورا كه در طول تاریخ زیاد خوانده شده است.ما باید مصرف فرهنگی حزبالله را بالا ببریم. شما میدیدید آن موقعی كه روزنامهها چاپ میشد، طرف میآمد نشاط میخرید، صبح امروز میخرید، خرداد میخرید و... شش تا روزنامه با هم میخرید! تعدادشان هم كم بود ولی نگاه نگاه جبههای بود. نگویید پولش را نداریم. امكانش را نداریم، این حرفها كشك است. از یكی از مخارجت بزن. از مخارج مفتیات بزن. میخواستی برای بچهات پفك بخری؟ نخر! برایش كتاب بخر! اصلاً از نان شبت بزن. نه ! همه ما فقط و فقط یك راه در دفاع از انقلاب داریم؛ ما فقط حاضریم سر بدهیم برای انقلاب. كمتر از آن دیگر نه! خرج كنیم برای انقلاب؟ نه! جبهه فرهنگی را تقویت كنیم؟ نه! اصلاً چرا باید كاری بكنی كه وضع به آنجا برسد كه لازم باشد بروی خون بدهی؟! همین الآن هر حزباللهی ما پانصد تومان خرج مسائل فرهنگیاش بكند. بعد میدانید چه اتفاقی میافتد؟ یك میلیون كه هستیم یا نه؟ دویست سیصد هزار شهید داریم، اگر خانوادههای آنها را حساب كنیم یك میلیون نفر میشویم. اگر هر ماه نفری هزار تومان خرج بكند، میشود یك میلیارد تومان! اصلاً شما سازمان تبلیغات را تعطیل كن، صدا و سیما را تعطیل كن، اینها هیچ. اگر ماهی یك میلیارد تومان به جبهه فرهنگی حزبالله تزریق بشود كه ما نبینیم نویسنده حزباللهی بعد از بیست سال نویسندگی هشتش گرو نهش باشد و پیش زن و بچهاش شرمنده بشود، آن وقت میدانید چه تحولی خواهد شد؟ من این موارد را دیدم كه عرض میكنم. بهترین اثر هنری را تولید كن. این هم جوابی كه بچه حزباللهیها به تو میدهند. وقتی طرف میبیند كه اگر یك فحش به انقلاب یا اسلام بدهد، میشود چهره جهانی و تمام كشور اسمش را میبرند، اما اگر بیست سال توی جبهه حزبالله بماند كسی اسمش را نمیبرد، زن و بچهاش هم باید گرسنه بمانند...پس یكی از كارهایی كه باید بكنیم این است كه حلقه توزیع را باید درست كنیم و آن تولیدات فرهنگی حزبالله را بهطور خلاصه در سه زمینه «خبر، نظر، هنر» اولاً شناسایی كنیم، ثانیاً برایش مصرفكننده جور كنیم. در همین پایگاه، شما نگاه كنید: موسیقی جهان، فرهنگ علوم آزمایشگاه، انقلاب اثر خانم هانا آرنت و... هست! ولی چند تا رمان از بچه حزباللهیها هست؟ چندتا صحیفه نور هست؟ چند تا حدیث ولایت هست؟ عكس از «آقا» هست؛ ریز و درشت در بهترین كیفیت! اما یك پیام آقا را شما بخواهید پیدا كنید.... همین الآن شما سخنرانی آقا درباره فقر و فساد و تبعیض را كه شش ماه از آن گذشته بخواهید پیدا كنید باید عزا بگیرید. پیام چیه، عكس را بچسب!حداقل اینكه مستقلاً كار كنیم، همین بودجه كمی كه به ما میدهند خودمان خرج كنیم، كتاب بخریم، بچهها را ببریم سینما. من معتقدم اگر بچه حزباللهیهای ما نروند به طرف سینما، سینما میآید به طرف بچهحزباللهیها. اگر امام جماعت بلند نشود بگوید «بروید سینما فلان فیلم خوب را ببینید» سینما میآید سراغ امام جماعت. اصلاً یك چیز عجیب و غریبی به حساب میآید. اگر شما بروید به امام جماعت بگویید كه حاج آقا این فیلم حزباللهی آمده، شما مردم را تشویق بكنید بروند این فیلم را ببینند، العیاذ بالله...! در مسجد، بیاییم ترویج كنیم كه مردم بروند سینما!؟ همان بینشهای چهل سال قبل! اما «آقا» در سخنرانیشان راجع به سینما میگویند: بله در فیلم عصر جدید اینجوری بود در فیلم فلان آنجوری بود و... رهبری تمام رمانهای معروف جهان را خواندهاند، میخواهم بگویم یكی دیگر از شبهاتی كه در میان ما وجود دارد این است كه فكر میكنیم خیلی ولایتی هستیم! در این كتاب «كتاب و كتابخوانی از دیدگاه مقام معظم رهبری» شخصیتشان مشخص است. میگویند: ویكتور هوگو یك حكیم است، كتاب بینوایان اینجوری است و آنجوری است، كتاب الكسی تولستوی -كتاب لئوتولستوی نه- اینجوری است، رومن رولان در سایر كتابهایش هم بد عمل نكرده ولی كتاب گاندیاش به نظر من توصیف صحنه فلانش خوب است و.... اینها جملات «آقا» ست نه جملات فلان روشنفكر. آقا میفرمایند من بیش از هزار رمان و داستان خارجی خواندهام، ما چند تا خواندهایم؟
جمع بندی
امسال كساني كه ده سال بعد از انقلاب به دنيا آمدند وارد دانشگاه ميشوند. كساني كه نه مشروطه را ديدهاند، نه شهريور 20 را، نه خرداد 42 را، نه 22 بهمن را، نه سال شصت را، نه جنگ را، نه دوران امام را و... .
كساني كه هيچ درك مستقيمي از هيچكدام از فضاهاي انقلاب و جنگ و توسعه و ... نداشتهاند.
در يكي از كتابهاي عربي دوره راهنمايي عكسي از شهيدان رجايي و باهنر در كنار هم چاپ شده است. يكي از دوستان معلم تعريف ميكرد كه دانشآموزان هيچ شناختي از رئيسجمهور و نخستوزير شهيد كشورشان نداشتند و بعد از آنكه من بهتزده و عصباني فصل مشبعي در فضايل آن دو بزرگوار برايشان توضيح دادم يكي از بچهها دست بلند كرد و پرسيد:"ببخشيد، كدامشان رجايي است"؟
شايد باوركردني نباشد ولي دوست ديگري كه در دانشگاه تدريس ميكند ميگفت دانشجويي در پاسخ اين سوال كه"در سوم اسفند 1299 چه اتفاقي روي داد؟" نوشته بود :"كودتاي 28 مرداد!"
ممكن است در اين مثالها خدشه كنند اما چه كسي ميتواند از عملكرد جمهوري اسلاميدر تبيين تاريخ انقلاب براي نسلهاي جديد دفاع كند؟اين فاصله گرفتن از تاريخ و بياعتنايي به واقعيات انقلاب اسلامياز كجا ريشه ميگيرد؟نگويند كه چندين مركز و دفتر و سازمان و مؤسسه و ... براي ثبت و ضبط وقايع تأسيس شده و پژوهشگران مشغول كارند و ... .سخن از كاري نيست كه بايد ميشده و نشده است. سخن از كاري است كه ميتوانسته بشود و نشده است.نگاهي به آمار بيندازيم:
كساني كه خاطرات خانم دباّغ از دوران مبارزات پيش از انقلاب را خواندهاند اذعان ميكنند كه جدا از اطلاعات و آگاهيهايي كه در اين كتاب هست و به درد پژوهشگران و محققان تاريخ انقلاب ميخورد، جذابيت و گيرايي خاصي در آن وجود دارد كه هر مخاطبي را به خود جلب ميكند. چاپ اول اين كتاب در سال 1382 منتشر شد. و امسال در نمايشگاه كتاب تهران سومين چاپ آن وارد بازار شد.
نكته مهم در مورد اين كتاب تيراژ آن است كه مجموع سه چاپ آن به 9000 نسخه هم نميرسد. اين در حالي است كه جدا از جمعيت هفتاد ميليوني ايران صدها هزار پايگاه بسيج، مدرسه، كتابخانه، دانشكده، خانه فرهنگ، كانون فرهنگي، مسجد و ... وجود دارد كه مستقيم و غير مستقيم از بودجههاي دولتي و عموميتغذيه ميشوند. در اين زمينه كتابهاي متعدد ديگري را نيز ميتوان مثال آورد. مانند خاطرات احمد احمد، خاطرات جواد منصوري، خاطرات طاهره غيوران و ... . اما بياعتنايي به تاريخ انقلاب را نميتوان در حد همين مثالهاي جزئي و موردي فروكاست. به نظر ميرسد روي گرداندن از گذشته دور و نزديك انقلاب اسلامي ابعاد و سيعتري دارد كه از ريشههايي عميقتر از نابسامانيهاي مديريتي و تبليغاتي سرچشمه ميگيرند.
بيست و هفت سال پس از پيروزي انقلاب اسلامي، نوجوانان و جواناني كه سالهاي متمادي عمر خود را در سيستم آموزشي نظام يا پاي تلويزيون جمهوري اسلامي گذراندهاند ذخيرههاي تيم آرژانتين را بهتر از نمايندگان و وزراي شهيدِ هفتم تير ميشناسند نسلي هم كه جدا از آموزشهاي عموميبهطور خاص و براي مقابله با تهاجم فرهنگي تربيت شدهاند نيز وضع بهتري از دوستان فوتبالزدهشان نسبت به تاريخ انقلاب ندارند.
آنها اگرچه در دورههاي متعدد تربيتي و آموزشي بسيج و نهاد و امور فرهنگي و كانون و مركز و ... شركت كرده و از جزوات بيشماري كه با بودجه مقابله با تهاجم فرهنگي منتشر شده است استفاده كردهاند در بياطلاعي از"تاريخ" همتراز كلكسيونداران نوجوان عكسهاي ديويد بكام و مارادونا هستند.
.
.
.
علت چيست؟
.................................................
بعدالتحریر۱:مامور اداره "الف طای"! شهرستان آمل با خنده: روح الله! ستاره پروری یعنی چی؟ در راستای جنگ نرم است؟ ربطش با ستاره گذاری در دانشگاه چیست؟....دشتی:سوال بعدی!
بعدالتحریر۲:همه دوستانی که با مشاهده چند خطا از دولت به طیف مثلا معتدل اصولگرا متمایل شدن این عکس رو ببینن و خداییش ساده از اون نگذرن

بعدالتحریر۳:علیرغم همه انتقاداتی که به عملکرد فرهنگی و هنری دولت دهم به طور عام و سیاستهای سینمایی اون به طور خاص دارم، اما نمیتونم از کنار دعوای این روزهای شمقدری و عسگرپور بی تفاوت بگذرم.جدای از عملکرد ضدنظام خانه سینما که چیز عادی ای هست، دفاع همه جانبه و جانانه رسانه های اونها و مشخصا ایسنا از همفکرانشون برام جالب و در عین حال تکان دهنده است.حالا بیا برای زدن یه وبلاگ ۴۰ ساعت برای رفیقت استدلال کن! کو گوش شنوا؟
...................
بی ربط نوشت: طاقت فرسودگی ام هیچ نیست، در پی ویران شدن آنی ام
پایان قصه های بهاران مبارک است/آغاز فصل سرد زمستان مبارک است/این رای ها که رمز فرج را نشانه رفت/بر حلقه های فکری پنهان مبارک است/آمد دوباره موسم نسیان آن امام/این موج خشم و حمله به ایمان مبارک است/شب های تار و کلبه بی نور مومنان/منع سخن ز حجت یزدان مبارک است/اما حقیقت است امامی که غائب است/شاهد میان خیل شهیدان مبارک است